تازه های فناوری و IT

همه اخبار جدید در حوزه فناوری های نوین

تازه های فناوری و IT

همه اخبار جدید در حوزه فناوری های نوین

اندر احوالات مدیر شرکت IT

این هم یه طنز در مورد مدیر شرکت it!!!

پرده اول: آقای مدیر IT وارد شرکتش می‌شود. 
از آسانسور خارج می‌شود، و در مسیر ورود به اتاق مدیریت، با منشی‌اش مواجه می‌شود که به روال چند روز اخیر، پیگیرانه پیام چند خبرنگار را به او ابلاغ می‌کند: «آقای مهندس! بالاخره به این خبرنگارا چی بگم، یکی از نشریات قدیمی مدت‌هاست درخواست مصاحبه با شما داده، و یه خبرنگار دیگه هم از یه خبرگزاری داره گزارشی در باره چند شرکت تهیه می‌کنه و می‌خواد با شما هم صحبتی داشته باشه...»
آقای مدیر IT چند لحظه‌ای می‌ایستد و با لحنی جدی و کمی تند خطاب به منشی می‌گوید: «قبلا چند بار گفتم، من سرم شلوغ‌تر از ایناس که بتونم هر روز به روزنامه‌ها و خبرنگارا جواب بدم...»
سپس اضافه می‌کند: «گفتی اسم این روزنامه‌ها چی بود؟» منشی با ذکر کلمه «قدیمی و باسابقه» در ابتدای نام مجله و خبرنگار و این که چندماهی است بدنبال این گفت‌گو هستند تلاش می‌کند رضایت آقای مدیر را جلب کند، اما مدیر IT واکنشی نشان نمی‌دهد و در حالی که یکی از ابروهایش را کمی بالا می‌دهد می‌افزاید: «من که اصلا اسمشون رو هم نشنیدم... اصلا اینا کار واحد روابط عمومیه، لطفا به اونا ارجاع بدین، دیگه هم تماس روزنامه‌ها رو پیش من نیارین به هیچ وجه!»

آقای مدیر IT وارد اتاقش می‌شود و در صندلی لم می‌دهد، پس از چند لحظه آرامش، منشی به همراه کارتابل و چند نامه وارد می‌شود: «آقای مهندس، برای سومین بار دعوتنامه رسیده برای شرکت در کمیسیون تخصصی نظام صنفی رایانه‌ای، تشریف می‌برین؟»
مدیر کمی در صندلی جابجا می‌شود: «نه، فرصت این کارا رو هم ندارم، همش اتلاف وقته...»
منشی: «دو تا نشست علمی هم دعوتین...»
مدیر: «هر دو شون رو رد کن، مجالش رو ندارم...»

پرده دوم:
آقای مدیر IT به تازگی از مسافرت به کشور بازگشته و در صندلی‌اش لم داده، منشی که کارتابل و انبوهی از نامه‌ها را به همراه دارد به آرامی و با کمی نگرانی می‌گوید: «آقای مهندس ببخشید گفتید که ار مکاتبات روزنامه‌ها برای شما نیارم ولی...» مدیر کمی ترش می‌کند، اما منشی سریع ادامه می‌دهد: «امروز صبح یه نامه رسیده که شرکت ما از طرف یه مجله برنده یه award شده و میخوان به شما یک لوح بدن، اما...» آقای مدیر که کاملا متغیر شده بدون این که نامی از «روزنامه» بپرسد سؤال می‌کند: «اوکی، اما چی؟» منشی ادامه می‌دهد: «زمان مراسمش بده...»
- چرا؟
- چون شما همون ساعت توی دفترتون چهار تا مهمون خارجی برای مذاکره دارین که همون صبح میرسن ...
- خب اون جلسه رو محول کن به بعد...
- اما اونا همون روز ظهر برمی‌گردن کشورشون و نمیشه قرار دیگه‌ای گذاشت...
- خب بعدا با تلفن و تماس مذاکره انجام می‌دیم...
- اما جلسه هیئت مدیره رو به خاطر همین جلسه کنسل کرده بودید...
- خب مهم نیس، سعی کنید متوجه نشن...
- در ضمن شما همون روز ناهار هم توی اتحادیه دعوت هستین...
- فعلا ناهار مهم نیس، کنسل!
- اما یه نکته دیگه هم هست...
- چی؟
- بعضی از شرکتای رقیب که هیچوقت کنارشون نمی‌شینید هم اونجا هستن...
- مهم نیس، اتفاقا این کارا اسباب دوستی می‌شه...
- ...
- مگر مشکل دیگه‌ای هم هست؟
- آقای مهندس، اون روز، سالگرد تاسیس شرکته و بچه‌ها یه جشن کوچولو گرفتن، شما تشریف نمیارین؟
- ... حالا سعی می‌کنم به آخرش برسم...

پرده سوم:
آقای مدیر در حالی که بر روی سن، لوح را در دست دارد،‌ به دعوت مجری مراسم پشت تریبون می‌رود تا حداکثر ۳ دقیقه در باره شرکتش صحبت کند، اما آقای مدیر IT بیش از ۲۵ دقیقه در باره اهمیت موضوع ITC سخنرانی می‌کند و سپس بی‌توجه به حضار، و سرشار از خوشی و رضایت، ردیف اول بر روی صندلی‌اش جا خوش می‌کند...

امروز روز خوبی بوده، از صبح اینجا بوده و الآن، در ابتدای شب و با دست پر به منزلش برمی‌گردد...


منبع:ایتنا


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد